فریاد یک زن

سکوت شاید بهترین فریاد باشد نمیدانم... کاش می دانستی زبانم در حسرت چه جمله های آتشینی به خاکستر نشسته است

فریاد یک زن

سکوت شاید بهترین فریاد باشد نمیدانم... کاش می دانستی زبانم در حسرت چه جمله های آتشینی به خاکستر نشسته است

حسرت

باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
... یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟
خاطرات خوب و رنگین
در پس آن کوی بن بست
در دل تو٬ آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
باز باران٬ باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه ٬ بی بهانه
شایدم٬ گم کرده خانه...


خدایا در این شب‌های نزدیک به عید سرِ هیچ کودکی را گرسنه بر بالینش و حسرت خرید لباس عید رو بّر دل‌ِ هیچ کودکی در سرزمینم نگذار.

نظرات 4 + ارسال نظر
امید جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

انشااله هر که حسرت داشتن یک لباس نو را در دل کودکان این سرزمین گذاشته است خیر نبیند

درود بانو!

انشالله .
منم از خدا میخوام که حق این آدم های دنیاپرست مال دوست حق خور را از سرهمه ما کوتاه کند

امیر شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://tehranneshin.blogsky.com

درود و قاب جدید مبارک باشه
من هم امیدوارم چنین باشد درحالی که می دانم چنین نیست
و سعی می کنم حسرت هارا از دلها به ربایم . اما توانم نیست
درود بسیار

مرسی دوست عزیز.
چه کنیم اما همین که با بضاعت اندک خود بتوانیم کسی را شاد کنیم همین هم کافیست

آرام یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ http://fh.blogsky.com

سلام
شعر قشنگیه ولی غم تو دل آدم می نشونه، مخصوصا این روزای نزدیک عید که پر از خاطره ست.
خیلی ممنون از محبت و توجهتون بله لثه ام رو جراحی کردم.

خواهش میکنم انشالله خدا به شما سلامتی بده

جمشید سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ http://www.shoort.blogsky.com

من با تو هم صدا هستم وآرزوم همینه که نه امروز نه فردا نه شب عید که همیشه وهر کجا یه دنیای آزاد و آباد و بدون فقر داشته باشیم

مرسی دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد