انگار سربداران دیگری شروع شده .
هر روز که میگذرد سرهای تازه ای بر دار میشود در چند روز گذشته بالغ بر 22 نفر به جرم های که نمی دانیم واقعیت دارد یا نه اعدام شدند .
اعدام هایی که اگر بخواهیم بر لیست سیاه قبلی اضافه کنم برای این سردمداران سیه دل وسنگ دل پرونده ای قطور میشود .
ما تاوان سکوت خود را میدهیم سکوتی که در کشورهای دیگر شکسته شد وپیام آور بهار آزادی شد ولی در اینجا جز چشمان گریان مادران ورنج پدران وشلاق خوردن زنان ومردان وزندانی شدن جوانان آزادی خواه چیزی دیگری به ارمغان نیاورده .
تا کی سکوت وخاموشی وچشم ها را بروی ظلم بستن وشاهد دزدی های کلان برنامه ریزی شده و فقر اجباری آنهم در کشوری که بر روی ثروت خدادای نشسته باشیم .
ثروتی که در دست عده ای دیوانه قرار گرفته و با ان هر روز به سفرهای رویایی دور دنیای خود میروند وما باید هزینه این سفرهای میلیاردی را بپردازیم
آیا وقت آن نرسیده که تن به ذلت ندهیم واز بند این سکوت مرگبار رها شویم ؟؟؟
تمـام دلتنگـی هـایم را
به جـای تـ ـو
در آغـوش میکشـم چـقدر جایـت
مـیان بازوانـَم خـالیسـت
دلم برایت تنگ شده عشقم
بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد
عید فطر بر شما دوستان عزیز مبارک باد
ماناظران حسرتمند تاریخیم.در غار تنهایی نشسته و دستانمان از دنیا کوتاه
تنها نگاهی داریم مانده به دور بی اینکه سهمی از زمان داشته باشیم و نقشی در زمین.
فروریختنِ طرابلس و قاهره و محاصره دمشق برای مایک فیلم مستند تماشایی است در شبهای دلگیر غار.
می توان چایی نوشید و سیگار بی تفاوتی را گیراند و پنهان در این دود خُنیاگر سری به تایید عالمانه تکان داد و گفت: عصر یخبندان دیکتاتورها به پایان رسید.
تا همین جا را باور می کنیم و به خواب می رویم و دیگر هیچ.
فردا همان دیروز بود. دل بستن به تقدیر و خوشی تلخِ تکرار این جمله است"این نیز بگذرد" و دیدن ِخوابی به بیداری که عاقبت روزی و جایی، گره فروبسته ما نیز باز می شود و همان خواهد شد که می خواهیم، به همین راحتی اما...
این را دیگر چه کنیم که میان این توفانی که از شمال افریقا شروع شد وهنوز و در سوریه بر پاست. موج مهاجرت بر نخاست و اعراب مثل ما ، کنار سازمان ملل خیمه نزدند و ماندند تابه هدفشان برسند.
این را دیگر چه کنیم که آنها بی رهبربه هم متصل شدند و یک حرف زدند و پیش رفتند و ما همچنان مانده ایم اندر خم یک کوچه...
ماحسرت کارهای نکرده و فرصت های از دست رفته داریم. طرابلس آزاد شد و پنجره های دمشق رو به سوی هوای تازه است و آنچه ما می بینیم تنها ...
نمیتوانیم درک کنیم یک نفس عمیق بی مبارک و قذافی و اسد، چه حالی دارد.
باور به یک نفس عمیق و آرزوی آزادی، آنقدر طربناک است که هر خطری را به جان می توان خرید. باید که از غار جستی بیرون بزنیم تا رهایی...